بیایید کمی در مورد هوش هیجانی در محیط کار و اثرات آن در مدیریت و تیم سازی و … حرف بزنیم.
بدون شک هوش هیجانی کمیاب تر و ارزشمندتر از هوش ریاضی و منطقی است ، اما تجربه من میگوید که در واقع به صورت خاص در مورد مدیر و مدیریت و رهبری تیم حتی بسیار مهمتر است.
سوال های مهمی در این باره وجود دارد . مثلا اینکه هوش هیجانی چه ربطی به فضای کار دارد؟ آیا در همه مکان های کاری و برای همه نقش ها مرتبط است یا فقط مدیران و رهبران؟ آیا هوش هیجانی چیزی قابل آموزش یا آموختنی است؟
اینها سوالات رایجی هستند که معمولاً هنگام مطرح شدن موضوع هوش هیجانی مطرح میشوند. حالا بیایید به تک تک این سوالات نگاهی بیاندازیم .اول ببینیم آیا هوش هیجانی تأثیری در فضای کاری شما دارد و آیا برای همه نقشها مرتبط است؟ جواب آن است که تحقیقات به طور قانعکنندهای نشان میدهد که EQ (یعنی همان هوش هیجانی یا هوش عاطفی) تقریباً در هر نقشی در محیط کاری و بیزنسی مهمتر از IQ (هوش معروف) است و در نقشهای رهبری و مدیریت چندین برابر مهمتر است» (استفان کاوی).
همه ما در برخی از مراحل زندگی مدیرانی را تجربه کرده ایم ، که به نظر می رسیده یک رهبر استثنایی و خاص اند. آنها با اشتیاق، صداقت و وضوح تصمیم ، رهبری می کنند. اما مهمتر از آن ، آنها این صفات را در شما شعله ور کردند. هیچ بحثی وجود ندارد که این مهارت ها در هر محیط کاری ارزشمند هستند. کدام صاحب کسبوکار است که نخواهد تیمش پرشورتر، متحرکتر و نوآورتر باشد و در کسبوکارش پر انرژی باقی بماند؟
تا همین اواخر، چنین مدیران و رهبرانی کمیاب به نظر می رسیدند ، به نظر می رسید که آنها دارای مهارتی ذاتی هستند که افراد یا دارند یا ندارند (چیزی که شاید به آن کاریزما هم گفته میشود.) و تمرکز سازمان ها و موسسات بر روی نگه داشتن این افراد بود، نه ایجاد انها یا حتی یک تیم کامل از این رهبران استثنایی.
اما به لطف سالها تحقیق دقیق و مطالعات موردی در روانشناسی هوش هیجانی ، به نظر میرسد که این مهارتها – اگرچه به طور طبیعی در افراد نادر است – اما میتوانند توسعه یابد. روانشناسی جدید چیزی بیش از تئوری به ما می دهد، او ابزارهای عملی برای توسعه این مهارت های مهم و تاثیرگذار به ما می دهد.
روانشناسی سالها تحقیق خود در زمینه هوش هیجانی مرتبط با رهبری را به 10 شایستگی اصلی تقسیم کرده است
- خود شناسی
- اعتماد به نفس
- اتکا به خود
- صراط مستقیم
- خود شکوفایی
- مهارت های رابطه
- یکدلی
- تطبیق پذیری
- خود کنترلی
- خوش بینی
اجازه دهید یکی از این موارد را تا حد ممکن گسترش دهیم تا همه آن ها را بیشتر درک کنیم.
خودشناسی ، یکی از ابعاد هوش هیجانی یا عاطفی
خودشناسی یک موضوع مهم است اما در محل کار چه موضوعیت و اهمیتی دارد؟ جواب این سوال مهم آن است که خودشناسی خودش شامل چیزهایی است مانند آگاهی عاطفی، آگاهی رفتاری و ارتباطات غیرکلامی است. به طور معمول، فردی که خودشناسی پایینی دارد، اغلب در تشخیص یا بیان کلامی احساسات خود خوب نیست و عموماً از تأثیر رفتار خود بر دیگران آگاه نیست.
حالا این شخص را به عنوان یک مدیر در یک محل کار تصور کنید، بدون شک قبلاً با او برخورد کرده اید، شاید آنها تمایل دارند تجربیات عاطفی خود را به نمایش بگذارند و سپس از واکنش های شما شگفت زده شوند. یا شاید با کسی برخورد کرده باشید که خواندن و فهمیدن چهره او برایتان سخت است، زیرا او احساسات و افکار خود را خیلی درون خود و در عمق نگه داشته است.
هر دوی این مثالها میتواند منجر به عدم اعتماد تیم به او و عدم مشارکت عمومی در مدیریت و رهبری آنها شود.
حال ، برای بهبود هوش عاطفی چه باید بکنیم؟
خوب، چیزی وجود دارد به نام کارگاه عملی افزایش هوش هیجانی که بر این شایستگیها و توانایی های واضح و ملموس تمرکز میکند و نقاط قوت و زمینههای بهبود در مدیریت و رهبری را برجسته میکند و همچنین استراتژیهای مربیگری سادهای را برای کمک به توسعه این مهارتها ارائه میدهد.
برای نمونه ، در مثال بالا در خودشناسی، یک استراتژی کوچینگ ممکن است به این صورت باشد
- قبل از پاسخ/واکنش، یک مکث کوتاه برای بررسی نبض عاطفی خود وارد کنید
- به واکنش های احساسی دیگران نسبت به خود توجه ویژه ای داشته باشید و رفتارها را با توجه به بازخوردها در نظر بگیرید
و …
در مورد هوش عاطفی و هیجانی و رابطه آن با کار و مدیریت و تیم سازی بسیار باید سخن گفت و این آغاز ماجراست …